کتیبه قمچقای
شاهلار درهسی یا دره پادشاهان- چاههای قلعه قمچقای- پلههای زیر زمینی در محوطه قلعه
در مغرب روستای قمچقای درهی مرتفعی قرار دارد که به درهی آسیاب معروف است. کتیبهی قمچقای در فاصلهی یک کیلومتری مغرب این روستا بر روی صخرهای به ارتفاع ده متری در درهی آسیاب به خط هیراتیک (شبیه خط هیروگلیف) نوشته شده است. در فاصلهی 6 کیلومتری مغرب این کتیبه قلعهی عظیمی قرار دارد که حائز اهمیت بسیار است.
چنین به نظر میرسد که سازندگان اولیه این قلعه همان نویسندگان کتیبهی قمچقای بودهاند.
رودهایی که از اطراف بنا میگذرند، درههای عمیقی را به وجود آوردهاند که ارتفاع برخی قسمتهای آن بیش از 200 متر میباشد. تنها راه ارتباطی قلعه با خارج، گذرگاه باریکی است که با دست ساخته شدهاست و یک نفر به دشواری میتواند از آن بگذرد، از استحکام و موقعیت سوقالجیشی قلعه چنین بر میآید که جنگهای سختی در این منطقه در میگرفته است .
وسعت قلعه که بالغ بر 5000 متر مربع است با مخازن متعدد آب که در سنگ بریده شده و پناهگاه زیرزمینی آن که با عمق 41 پله در زیر قلعه بنا شده حاکی از وجود تمدن درخشانی در این منطقه بوده است.
در بین مردم منطقه، قلعهی قمچقای به نام قلعهی آیتوس مشهور است و حتی داستانها و افسانههایی در مورد آیتوس سردار قلعه و جنگهایی که وی انجام داده و همچنین وضعیت داخل قلعه بر سر زبانهاست.
تاکنون تحقیقات مهم باستانشناسی در مورد کتیبه و قلعه قمچقای صورت نگرفته است، اما برخی نظریهها حاکی از آن است که خط سومریان در آغاز نیمه تصویری (هیراتیک) و شبیه کتیبهی قمچقای بوده است.
مرحوم پروفسور زهتابی درباره خط سومریان مینویسد :«گر چه در بادی امر پیش از خط میخی الفبای دیگری نیز که شبیه خط هیروگلیف بوده، وجود داشته، لیکن عمر آن زیاد نبوده است. به عقیدهی دانشمندان تاریخنگار خط میخی را سومریان بعدها اختراع نمودهاند». سومریان التصاقی زبان مردمان متمدنی بودهاند که از آسیای مرکزی به بینالنهرین مهاجرت نمودهاند.
مرحوم پروفسور زهتابی در این مورد مینویسد: «سومریان و ایلامیان از طریق گذرگاه دربند به این منطقه (بینالنهرین و شوش) در آمده و به هر روی از آذربایجان عبور کردهاند. در جریان گذر آنان از آذربایجان قبایل و طوایفی از ایشان در این ناحیه رحل اقامت افکنده و در نتیجهی همجوشی و آمیزش با اهالی محلی در طول قرنهای متمادی، اقوام گوتی و لولوبی را به وجود آوردهاند» .2
اما راجع به کتیبهی قمچقای که در مجلهی اثر در شمارههای 15 و 16 که در زمستان سال 1367 ش. به چاپ رسیده، چنین آمدهاست: «با توجه به این حقیقت که قدمت کتیبهی قمچقای از الواح سومری بیشتر است (هزارهی چهارم ق. م) و با توجه به در نظر گرفتن این موضوع که اولین واضعان خط، سومریان بودهاند تصور میشود که قلعه و کتیبهی قمچقای در اصل متعلق به سومریان بودهاست» .3
محمود کردوانی نیز در سال 1356 ش. به بررسی قلعه و کتیبهی قمچقای میپردازد که در مجلهی بنیاد فرهنگ ایران در سال 1356 چنین آمده است: «وجود این تمدن آنهم در حدود هزارهی چهارم ق.م باعث اعجاب و شگفتی است، اما موضوعی که بیش از همه چیز انسان را به تحسین وا میدارد، وجود کتیبهی مکشوفه که با خط نیمه تصویری (هیراتیک) به دست اقوام و ساکنین این قلعه نوشته شده، گواه بر فرهنگ و تمدن مترقی این اقوام است».4
محمود کردوانی در مقالهای دیگر تحت عنوان کتیبهی قمچقای فرضیهای نو در بارهی منشأ خط مینویسد: «گمان میرود کتیبهی قمچقای یک متن مذهبی باشد، زیرا معنی «خدا»، «معبد»، «آب»، «رعد و برق» از برخی علائم آن به خوبی استنباط میگردد. بعید نیست کتیبه، شامل نام خدایانی باشد که ساکنان این منطقه میپرستیدند. رو به روی کتیبه در آن سوی درهی آسیاب آثار یک دیوار سنگی نیز وجود دارد که گمان میرود، پرستشگاهی مربوط به همین زمان بوده باشد».5
در قلعه قمچقای کاوشهای فراوانی توسط افراد سودجو صورت گرفته؛ اگر کاوشهای علمی توسط باستانشناسان منصف در منطقه صورت گیرد؛ امکان دارد از قلعهی قمچقای و زمینهای اطراف آن مدارک و اسناد مهم و جالبی به دست آید.
گفتنی است که در شهرستان بیجار گروس دهها تپهی باستانی متعلق به هزارههای قبل از میلاد وجود دارد. اخیرا" حدود 100 شئی تاریخی توسط نیروی انتظامی بیجار در روستای چشمه منتش از چهار نفر قاچاقچی عتیقه کشف و ضبط شد که در میان آنها پیکرهی 3 پادشاه از جنس مفرغ دیده میشود که بر روی تاج یکی از آنها اشکال ماه و ستاره نمایان است. بیشتر این اشیاء متعلق به هزارههای قبل از میلاد است. متأسفانه بدون اینکه تحقیقاتی علمی و باستانشناسی بر روی آنها صورت گیرد، طبق معمول اشیاء مربوط به هخامنشیان عنوان شده است.
منابع:
1ـ تاریخ دیرین ترکان ایران. ترجمهی علی احمدیان سرای. سال1381 ، صفحهی 34.
2ـ همان. احمدیان سرای. صفحهی77.
3ـ مریوانی، محمد. بیجار در گذر زمان سال 1382، صفحهی 48.
4ـ همان. مریوانی، صفحهی49.
5ـ آناهید. ماهنامهی پژوهشهای ایران شناسی، شماره 6 خرداد 1384 صفحه80